بهنام خدا
او می آید مثل آفتاب صلوة ظهر، که هیچ ابری جلودار او نیست. در برق نگاهش رازهای پنهان آشکار است. سخاوتی بالاتر از ابر از انگشتان او می تراود، بالاتر از آسمان، آشکارتر از خورشید. ظهور می کند که: خورشید جرقه ای است برافروخته از شعله های نگاهش. او می آید؛ از افق های مبهم و نامعلوم، از خدا آباد شهر نور، تب ظهورش، به تکبیر نمازهایمان تابیده است؛ غریو مرگ بر شیطان و شیطان بزرگ، بر لبه شمشیر بوسه می زند. او می آید. صمیمی تر از باران در فصل ترک خوردن زمین های بایر، در اشتیاق وصلت باغ با جویبار... چشم به راه باش که زمان نزول آیه رحمت چندان نخواهد پایید. به یک چشم به هم زدن ام القری را ستاره باران می کند. سیاهی شب را از دامن سپیده بر می دارد. بعثت فرود آمدن نور است در طبیعت. غدیر، تداوم حکومت نور است در زمین. عاشورا، ذبح عظیم است برای نجات دادنِ حکومت نور. و مهدی، انفجار نور است در استغراق ظلمت. هرچه جهان ظلمانی تر گردد و تاریک شود، طلب روشنایی لازمتر و محسوس تر خواهد شد. هنگامی که آفاق را ظلمت فرا گیرد نور شناسان نور طلب به پا می خیزند و به بیداری جامعه و آماده سازی یاران مهدی دست می یازند، تا همه در جستجوی خاور انوار برآیند و تا به طلب «طلعت رشیده» و «غرّه حمیده» بشتابند، و تا دست نیاز به درگاه خدای بی نیاز بردارند و آن ذخیره الهی و منجی نهایی را بطلبد... و روزی امواج این واقعه بزرگ در جام خورشید خواهد ریخت و نسیم ها از کران تا کران دشت ها و آبادی ها بر فضای چنان دولتی خواهد وزید. آقاسید مرتضی